روی خط آیینه شماره 573
گزارشی از «شب فرخی و روزنامهنگاری»
محمدعلی وزیری: گرچه در هیچ فرهنگ لغت و لغتنامهای جلوی نام فرخی ننوشته اما نام وی مترادف است با آزادی، آزادگی، دعوت به قانون، حمایت از طبقه محروم، مقاومت، سرسختی و ایستادگی بر عقیده و نام فرخی یزدی ملقب به «تاجالشعرا» همه اینها را معنی میکند. مردی خود ساخته که از شاگردی دکان نانوایی توانست در جامه رجل سیاسی و روزنامهنگار بر کرسی وکالت مجلس بنشیند و در اقلیتی دو نفره همان نمایندهای باشد و حرفهایی بزند که مردم، آرام آرام در کوچه و بازار نجوا میکنند. وی در همه حال دستگاه قدرت و جبروت ثروت و خودکامگی را با پایداری بر عقیده به کمک ذوق سرشار و قلم تند خود نقد میکرد بدون آنکه هیاهو و زرق و برق دورانش بتواند او را در خود حل کند. همان فرخی توفانزا باقی ماند، شاید همین ویژگیاش بود که او را کمنظیر ساخته است چنانکه خود گفته:
از دفتر زمانه فتد نامش از قلم/ هرملتی که مردم صاحب قلم نداشت
بیست و پنجم مهر ماه امسال به یاد فرخی «شب فرخی و روزنامهنگاری» با همراهی خانه مطبوعات و دیگر نهادهای فرهنگی از جمله نشریه بخارا و اجرای خوب و مسلط روزنامهنگار شهیر (دهباشی) برگزار شد تا این شب که با (می) نام فرخی و آزادگی حضار را مست کرده بود ماه هم نیاز به حلقه زدن نداشته نباشد که وی در را نبسته و دعوت عام کرده بود(1)
رونمایی از کتاب استاد مسرت و نمایش فیلم مستند زندگی فرخی ساخته فیلمساز آقای ظریف و همچنین برپایی پانل خاص شاعر آزادیخواه دیارمان از برنامههای این مراسم بود. از سوی خانه مطبوعات یزد پیشنهاد شد سالروز وفات فرخی به نام «روز روزنامهنگار» نامگذاری شود. آنچه از سخن سخنرانان و دیدن فیلم برداشت کردم لازم به نشر آن دیده و میتواند پیام این مراسم و درسی مهم از زندگی فرخی به صاحبان قلم و اندیشه باشد (ایستادگی و ثبات قلم قدم و عهد فرخی است) چنانکه وی حتی در تبعید خود خواسته یا نخواسته به مسکو مهد و بهشت کمو نیست آن زمان و در برلین خاستگاه نازیسم و کانون قدرت و نازیدن به پیشرفت علمی و فناوری نظامی آن عصر محو تبلیغات حاکمان نشد و به نقد ظلم دیکتاتوری پرداخت، هرچند میدانست که باید هزینه سنگین اخراج را بپذیرد و پذیرفت.
آن روی سکه اندیشه فرخی با اینکه رابطه خوبی با سردار سپه و قلدریهای رضا شاهی نداشت اما شرف نویسندگی را زیر پا نگذاشت هرجا خدمت به ملت نظیر بسط امنیت و اقتدار یا احداث راهآهن دید آن خدمت را ستایش کرد اما در حالیکه به اقتضای زمان میتوانست برای به سلامت ماندن مداح نباشد ولی دست کم قلم در قلمدان و زبان در کام گیرد اما نکرد و همیشه توفان به پا کرد تا امروز جامعه قلم اذعان دارد فرخی، میتواند فرخی باشد و اگر لبش هم دوخته باشد بازهم آرزو کند در زندان بخت یارش گردد تا از سردار بختیاری دمار درآورد.(2)
امید که با پایان یافتن مراسم شب فرخی به روال همه این مراسمها فرخی و زنده نگهداشتن راه و یاد او هم به پایان نرسد و دست کم خانه او از این دربسته بودن رهایی یافته، رونق گیرد و به پایگاه فرهنگ روزنامهنگاری مبدل شود.
1-تلمیح به مطلع غزلهای فرخی است
شب که در بستم و مست از مینابش کردم/ ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم
2- به زندان نگردد اگر عمر طی/ من و ضیغم الدوله و ملک ری
به زندان مرا گر شود بخت یار/ برآرم از آن بختیاری دمار